یاحق

 

   اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم الحمدلله علی عظیم رزیتی...

 


                         
 

    خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش

    بـنـمـانـد هیــــــچش الا هوس قمـــــار دیگر



                                                                        

 

 

 



یاحق


باورت میشود فکر می کردم بیشتر ازاینها قوی باشی گناه و اشتباه  جزئی از گذشته ی همه ی ما آدمهاست استیصال و اضمحلال قسمتی از وجود تک تک ماست

ولی خب گاهی،حواست باشد که گفتم گاهی نابود می شوی حس می کنی یک وجود حباب وار  هستی که بین زمین و آسمان معلق مانده بر لبه ی پرتگاه قدم میزنی

 

به به چه هوای خوبی یک لیوان شیرموز میل داری آقا پسر

من می گویم به مامان من چرا طاقتم اینقدرکم است

حمید می گوید به من همه خب مشکل دارند

این یک مرض خانوادگی است

توقع من خیلی زیاد است

نه از خودم ها

دوست دارم همه مثل من فکر کنند

ببینم تو به نسبیت اعتقاد داری

خوب خوب است بد هم بد

درست است دیگرنه

اگر باز نپرسی درست درست است و غلط غلط ممنون می شوم

به همه گفته ام

اگر من خودم را از طبقه ی پنجم این دانشکده به پایین پرتاب کردم نگویید فلانی خودکشی کرد بگویید بیچاره مجنون بود خب روزگار آدم را دیوانه می کند دیگر هی روزگار هی روزگار

برایم گل زیاد بیاورید

شما که نمی دانید

این گلها که ملت می آورند آنقدر خوب دردها را تسکین می دهد که نگو و نپرس دلم برای مامان می سوزد اگر من خودم را بکشم او بسیار بسیار ناراحت می شود گل خیلی خوب است شما که نمی دانید آنقدر خوب است که من حاضر بودم هر روز یکی از دوستانم را بکشم بعد برایش گل بیاورم بعد خودم را دلداری بدهم

شما که نمی دانید

اینقدر خوب است

شما که نمی دانید

 

به قول شاپور آنقدر به مرگ ایمان دارم که دست به خودکشی نزنم

 

من ایمان دارم که هنوز وقتش نرسیده

هنوز کالم،یک کدو تنبل نرسیده 

 

 

 



یاحق


کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا


 

بوی محرم می آید

بوی عید

بوی خدا

می شنوی رفیق

بانگ رحیل
هجرت

باید رفت رفیق

بدون هیچ بیم وهراس

دوست نمیداری رها باشی

بی هیچ قیدوبند

خالص و بی ریا

به خدا به دوش کشیدن خیلی ازاین وصله ها

ماندن ها

جنگیدن ها

تسلیم نشدن ها

هیچ مباهاتی که ندارد هیچ

چشمانمان را هم کور خواهد کرد

به خداقسم رفیق

نبرد حقیقی در کربلاست

شب قدر ، شب عاشوراست

گوش کن رفیق

بوی محرم می آید

بوی عید

بوی خدا

بانگ رحیل

هجرت

باید رفت رفیق

اینجا ماندن دیگر فایده ای ندارد

باید از اینجا هم رفت

 

 

پیشتر ها گفته بودم که هیچ استثنایی وجود ندارد

زندگی هم یک اتفاق بزرگ است با دلایل بسیار بسیار بسیار کوچک


نبشته شده در ظهر گرم یک زمستان سرد 

 

 

 

 




یاحق


حلالم کنید...



یاحق


ولا یمکن الفرار من حکومتک...


همین که این اتاق یک درخت هم ندارد که بشود از آن بالا رفت نشان می دهد که خدا هست.هست؟

 

شب شده و من باز بی آنکه چراغ اتاق را روشن کرده باشم نشسته ام پای کامی و خزعولات ذهنم را به رشته ی تایپ در می آورم.همیشه یعنی تا همین امشب بی آنکه حواسم باشد کسی چراغ اتاق را روشن میکرد اما امشب  نمی دانم چرا در اتاق را هم بستند و من تازه می فهمم این چراغ روشن کردن ها نه از سردلسوزی بل به دلیل اعتراض به وضع موجود بوده است

من همچنان کورمال کورمال به تایپ کردن ادامه می دهم برای اعتراض به وضع موجود نه در را باز می کنم نه چراغ را روشن  به این فکر میکنم که بن بست بی چراغ  من تابه کی ادامه خواهد داشت این خود فریبی(خود فریبی؟)  تابه کی تیشه برریشه (تیشه بر ریشه؟) ام خواهد زد کسی مدام در گوشم فریاد می زند که مرد باش پسر مرد!
ب ا م د ا د
                         


                                  



یاحق


امیدم را مگیراز من خدایا

دل تنگ مرا مشکن خدایا

 

من دور از آشیانم

سربه آسمانم

بی نصیب و خسته

ماندم جدا ز یاران

ازبلای طوفان

بال من شکسته

 

امیدم را مگیراز من خدایا

دل تنگ مرا مشکن خدایا

 

از حریم دلم

رفته رنگ هوس

درد خود به که گویم در درون قفس

وه که دست قضا

بسته بال مرا

روز و شب ز گلویم

ناله خیزد و بس

 

می زنم فریاد

هرچه باداباد

وای از این طوفان

وای از این بیداد



 

پدر بزرگ امشب می گفت

یک جناب چاهکن برای یک نفری چاهی می کنده است و هر چه می کنده است به آب نمی رسیده است و میگفته است به آن یک نفر که بابا این چاه را هر چه میکنی به آب نمی رسد.آن یک نفر بر می گردد به جناب چاهکن که جناب چاهکن تو کارخودت را انجام بده، این کار اگر برای ما آب نداشته باشد برای تو که نان دارد

حالا این حکایت چه ربطی داشت، بنا را بر این گذاشته ایم که در این عالم همه چیز به همه چیز ربط دارد که توضیحش بماند برای بعد چونکه به گمانم دراین سرماخوردگی که مبتلا گشتم دارم می میرم و تو یکی حالیت هم نیست×
بامداد
 ۱ ۲ ۳ چه فرقی دارد