یاحق


شاید باورتون نشه هنوز هدیه پارسسالشو باز نکردم!

خودمم نمیدونم چرا...

فقط خوشکی بچه بودم

آخه بچه ها همه چی رو بلدن

یعنی یادشون نرفته

اما من فقط یه چیزی یادمه

خوشکی...

که اون میگفتو هنوزم صداش تو گوشمه

ماه رمضون پارسال بود...

 

تو که نیستی!

پس چرا  این آدینه دوباره میخوام متولد بشم

یعنی بیست سال کم بود واسه اینکه باورت بشه من بی تو...

اصلا مگه نمیگن جمعه ها تعطیله

پس چرا...

خوشکی بچه بودم...

 

یکی نیست بهش بگه آخه بی معرفت چرا رفتی

من که دیگه کادو نمیخواستم

به خدا نمیخواستم

آخه دیگه بزرگ شدم!

الان حتما دوباره میگی اگه پنجاه سالتم بشه هنوز بچه منی...

اما من راستشو میگم

راست راستشو

تو فقط بیا...

دلم یه ذره شده

یه ذره.   

  
  


  ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

                                     ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

  نکته روح فزا از دهن دوست بگو

                                    نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار


فردا جمعه است
و من دوباره متولد میشوم
و تو که خدا کند که بیایی

 

 

 

 

یاحق

کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد هیچکی!
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون  کفشهای منم بالاخره بردن
نمیدونم این چه جهالتی بود که از من سرزد
یا اصلا جهالتی بود که از من سرزد.
اون روزایی رو به یاد میارم که هنوز کفشامو نبرده بودن
دوستانی رو که هی میگفتن عزیز دل برادر کفشهایت را بیاور داخل
و من که چنان جوابی میدادم که کف همه میبرید:
"اگه واقعا کسی هست که حسرت کفشهای منو داره یا فکر میکنه که این کفشها گره ای از گرهات زندگیشو باز میکنه،ارزونیش باد کفشهای من"



اما حالا
حالا که حدود چهار پنج ساعت از اون واقعه غم انگیز گذشته
حالا تازه فهمیدم که به تعداد کفشهایی که جلوی در مسجد گذاشته میشه آدم وجود داره که کفش نداره 
آدم برای کفش من
آدم برای کفش شما
شما
شما
شما...
شما هم حتما با من هم عقیده اید
رویای قشنگیه
وبازم مثل همیشه خوشکی که همه ما تو این رویا غرق بشیم
یاعلی

 


 

یاحق

 

طلوع محمد

زمین و آسمان مکه آن شب نورباران بود

و موج عطر گل درپرنیان باد می پیچید

امید زندگی در جان موجودات می جوشید

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

...

درآن حال آمنه در عالم سرگشتگی می دید

به بام خانه اش بس آبشار نور می بارید

وهردم یک ستاره در سرایش میچکد رنگین و نورانی

وزین قدرت نمایی ها نصیب او

شگفتی بود و حیرانی

 

درآن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی

ومنقاری زمرد فام

که سویش پرکشید از بام

ودر صحن سرا پرزد

وپرهای پرندین را به پهلوی زن دردآشنا سایید

به ناگه درد او آرام شد،آرام

به کوته لحظه ای گرداند سر را آمنه با هاله امید

تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید

چو دید آن حاصل کون و مکان ولطف سرمد را

دوچشمش برق زد تا دید رخشانچهر احمد را

سپس بشنید این گفتار وحی آمیز

_ الا ای آمنه ای مادر پیغمبر خاتم

سرایت خانه توحید ما باد و مشید باد

سعادت همره جان تو جان محمد باد

...


              

روانت شادمان باد!

کجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرایی؟!

کجایی ای بیابانگرد روشن رای بطحایی؟!

که اینک برفراز چرخ،بینی نام احمد را

ودرهر موج بینی اوج گلبانگ محمد را

محمد زنده و جاوید خواهد ماند

محمد تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند

جهانی نیک می داند

که نامی همچو نام پاک پیغمبر موید نیست

ومردی زیر این سبز آسمان همتای احمد نیست

زمین ویرانه بادو سرنگون باد آسمان پیر

اگر بینیم روزی در جهان نام محمد نیست

 

مهدی سهیلی

 

           

 

 

 

یاحق


به بهانه یک گفتگو

دوستی گفت شما  جای آنکه دانسته هایتان را در سطح گسترش دهید سعی درعمق بخشیدن به آنهاداشته باشیدواین نتیجه پنج دقیقه گفتگو و حدود دو ماه وشاید کمی بیشتر تبادل افکار در همین  وبلاگ های کذایی بود.

ندانستم و هنوز هم نمیدانم و شاید به خاطر نمیاورم که چه گذشت در آن گفتگوی کوتاه که به ناگه وبا این سرعت یکی ازاصلی ترین دلایل ضعف من در عدم موفقیت کامل در تمامی عرصه های زندگی بر ملا شد.

که خود میدانستم وتا کنون از خویش پنهان میکردم

که سطحی با همه مسائل برخورد میکنم

که این شاید به خاطر کاهلی من است و اینکه شاید طعم لذت بخش کنکاش در عمق مطالب را کمتر چشیده ام.

خداوند همگی مارا به راه راست هدایت فرماید

وبازهم شاید مرا بیشتر
یاعلی.التماس دعا
 
    


                
        
 

 

یاحق

   عید بر عاشقان مبارک باد      عاشقان عیدتان مبارک باد

   عید ار بوی جان ما دارد          درجهان همچو جان مبارکباد

   بر تو ای ماه آسمان و زمین     تا به هفت آسمان مبارکباد

   عید آمد به کف نشان وصال     عاشقان این نشان مبارکباد

   روزه مگشای جز به قند لبش   قند او در دهان مبارک باد

   عید بنوشت بر کنار لبش        کاین می بی کران مبارکباد

   عید آمد که ای سبک روحان    رطلهای گران مبارک باد

   چند پنهان خوری صلاح الدین   بوسهای نهان مبارک باد

   گر نصیبی به من دهی گویم    بر من و بر فلان مبارک باد


   مولانا جلال الدین



     یا علی و یا علی و یا علی
                           لعن علی عدوک یا علی...

 


                            

یاحق

   گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
                  چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

بازم شب جمعه و بازم یه روسیاهی که نشسته به انتظار
ای خدا!
یعنی میشه...
میشه فردا پایان تموم دردوغصه ها باشه
روزی که تکلیف خیلی چیزا مشخص میشه ویکیشم تکلیف من روسیاه که زمستون رفت و هنوز روسیاهی از چهرمون رخت بر نبسته.



به هرحال...
عجب هفته ای میشه این هفته
نه!خداییش
نهم ربیع الاول
روز تاج گذاری آقا امام زمان
میخوایم بریم جمکران
شب چهارشنبه
به یاد اون شب چهارشنبه ای که مسجد سهله نماز مغرب و عشا رو ادا کردیم
یادش به خیرکه یه رویا بود
و اینکه به قول اون رفیقمون خوشکی همه ما تو این رویا غرق بشیم
یاعلی.التماس دعا