نگرانی ات.. را با تمام وجود می فهم م امروز چه گفتم و شنفتم که بعد آنطور خیلی خیلی ام شد بماند برای روزی که برگشتی می خواهم و می سپارم آنچه به ذهنم رسیده بود و یادم رفت بگویم اینکه دوست داشتم برگردم به هر وقت که خواستی که امکان ساختن و پرداختن را بدهد زیاد وچند باره و همیشگی و هشتاد و چند درصدی مدام مهدی می گفت و زمزمه می کردم امروز خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج.
تند می نویسی مثل تند راه رفتنت رفیق!