بیاو خدای من باش! مشرک نگاه تو بودم جادوی چشمانت یگانه پرستم کرد! خنده های تو مقتدای نیاز من شد و دست دلم در آستان تو به معراج رفت! دستانت رقص نازناز آفتاب روی گیوسان طلایی خواب من بود! بیدارمم کن بیبی! وقت رفتن است! باید که باز گردیم!
باید/که/باز/گردیم!..
کافر خدایی من شدی؟ من لیاقت اله نداشتم! توبه می کنم به درگاهت از این ظلم عظیم!
دلبر من شاه من عیار من...