یاحق
برای خالی نبودن عریضه!

 

وباز هم قلب مرا میشکند

نا خود آگاه به یاد این بیت می افتم

اگر بامن نبودش هیچ میلی

چرا ظرف مرا بشکست لیلی

و یک چیزکی دیگر

که هیچ استثنایی وجود ندارد!

حتما با من موافقید نه؟

و چیز بالای چیز بسیار است

واقعیت را اکثرا میدانند،حقیقت را هم که شما خواهید گفت

زندگی را نباید جدا از بندگی دانست

رابطه ما با هر پدیده یک رابطه صرفا دوطرفه نیست

حضرت امیر نیز چیزی میگوید

من ندیدم چیزی را مگر خدارا قبل،بعدو با او دیدم

راست میگفت

در روشنایی ها باید به دنبال خدا گشت

که" الله نور السماوات والارض"

واینکه تنها آنچه از همه نرمتر است از آنچه از همه سخت تر است عبور خواهد کرد

این چیز را دیگر دلم نیامد که نگویم

آیا نشاط حاصل از درک هنر های سنتی رو چشیده ای؟

که دین ما باید در سنتهای ما تبلور پیدا کند

و یادت باشد که امید به آینده است و انگیزه به وجود می آورد برای گذران حال

که زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است...

و آگاه باش که عمر جاودان نیز تورا به گذشته نخواهد برد!

چقدر بامزه شده ام من امروز

اگر خودم را نکشم خیلی خوب هست

اگر هم کشتم خیالی نیست شما و حبیب بنشینیدو یک دل سیر به من بخندید

کی به کی است تاریکی است!

به قول مادربزرگ زیر سایه امیرالمومنین...

خدایش بیامرزد

که آمرزیده

خودم که نه ولی خواب دیدند همنشین اویس قرنی است

که اوهم مثل من آرزوی دیدن مدینه را به گور برد

بوی غریب پاییز را میشنوی؟

من عاشق پاییزم

من عاشق عاشق شدنم

اگر عمری بود تولد پاییز را با تولد دوباره اخوی جشن میگیرم

آخر آنها در یک روز متولد میشوند

ودر پایان ملالی نیست جز دوری شما

دعایم کنید که پیشرفت علم هیچ دلیلی بر نفی خدا نیست

ودر فرهنگ اسلامی علم در طول دین والهیات قرار گرفته نه در تعارض با آن

سلام علی من اتبع الهدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 34 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:13 ب.ظ

بد نیست وبلاگت
با تبادل لینک چه طوری
www.fbi.blogsky.com

[ بدون نام ] یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:20 ب.ظ

یاحق
یکی جلو منو بگیره!

هلیش بوی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:33 ب.ظ http://hellishb0y.persianblog.com

سلام دوست عزیز موفق باشی بلاگه باحالی داری اگه به من لینک بدی منم بهت لینک میدم به بلاگه ما سر بزن ونظرتو راجبش بگو بدرود.

پریدخت یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:59 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

اگه همه برای خالی نبودن عریضه اینطوری می نوشتن که خیلی خوب بود !

جدآ پاییز قشنگترین و دل انگیزترین فصل سالِ .

شاد و پیروز باشی .

مرده قبیله یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:06 ب.ظ http://hallowsky1.blogsky.com

salam
khobe hala ye chizi nevehsti
ghashang ham nevehsti
ama az eshgh meshgh kamtar benevis :D
Ya hagh

شور عشقت به دل افتاد چنان مست شدم...

زهره دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:08 ق.ظ http://asemaneporsetare.persianblog.com

سلام.......چه متن قشنگی و چه جملات زیبایی اما من یه جوری شدم شما از امید گفته بودی اما توی این متن یه جور نگرانی .... حس رفتن ...نمیدونم یه جوری بود جور همیشه نبود اگه حسم و برداشتم غلط بود حتما بگید ...... راستی من اون لذت و نشاط حاصل از درک هنرهای سنتی را داشتم اون موقع ها که قالی بافی میکردم ....... پاییزم خیلی دوس دارم می گن پاییز بهار عرفا ست....... موفق باشید

نرگس دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ب.ظ http://narcissus79.blogsky.com

سلام
یه جوری نوشتی.دلم گرفت وقتی خوندم. چرا میگی مادربزرگت هم مثل (تو) آرزوی دیدن مدینه رو به گور برد. حالا حالاها که وقت هست. این حرفا چیه میزنی؟؟؟
تونستم جلوتو بگیرم؟؟

مهشید دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام
من نظر خاصی ندارم میخواستم خبر بدم که بدونین

آوای من دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:02 ب.ظ http://avayeman.blogsky.com

سلام
متفاوت بود! خوشم اومد.

قلی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:53 ب.ظ http://ghapan.persianblog.com

ایول

صادق سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:07 ب.ظ http://restart.blogsky.com

سلام
حال همه‌‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز
گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی‌سبب می‌گویند
با این همه اگر عمری باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم
که نه زانوی آهوی بی‌جفتی بلرزد
و نه این دل ناماندگار بی‌درمان...

(سید علی صالحی)

من برای مردن آماده ام!

حاج کاظم(( دوهفته نامه دوکوهه)) چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:10 ب.ظ http://dokohe.blogsky.com

سلام۰ خیلی وقته به ما سر نزدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‌ نکنه از دست من ناراحتی که دیر بهت سر میزنم۰ در هر صورت شرمنده۰ در ضمن وبلاگ دوکوهه به دو هفته نامه دوکوهه تغییر نام داد۰ حتما به ما سر بزن۰ فعلا خداحافظ۰

نرگس و روزنه هاش پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:34 ب.ظ

با نوشته ی صادق خیلی موافقم.....حال احوال آقا؟؟

ملالی نیست جز
گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی‌سبب می‌گویند
و اینکه آماده برای مردن!

[ بدون نام ] یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:36 ق.ظ

یاحق
من برای مردن آماده ام!

پریدخت یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:33 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

نه ، جدی نگفتند .
نگران نباش، من هستم !...

شاد و پیروز باشی .

محمد دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:55 ب.ظ http://delmashgholi.persianblog.com/

سلام عزیز .دمت گرم . چه قلمی داری تو . خیلی جالب نوشتی منم با نوشته هات موافقم . اما اینا حالیشون نمیشه یعنی خودشون رو زدن به نفهمی به قول تو باید جنگید .... راستی منم پاییز رو دوست دارم آخه من متولد پاییزم ..... برات آرزوی موفقیت میکنم . در پناه حق ..

زهره دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:36 ب.ظ http://asemaneporsetare.persianblog.com

من هم آمدم شما تشریف نداشتید... اما حالا من تشریف دارم ...تشریف آوردید خبر بدهید...

[ بدون نام ] دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:28 ب.ظ

یاحق
امروز که نه دیشب
فهمیدم کمکم زندگی کردن داره از خاطرم میره
بر سر همان طاقچه عادت
خداوند امانم داد
ناسلامتی فردا روز عید بود
راست میگفت
ما بر این روز مبارک شدیم!

حسین دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:48 ب.ظ http://eshgh1.persianblog.com

سلام برادر...سلام هم درد...کجایی؟...راستش بعد از اون نظرت یکمی ازت دلخور شدم....اما کماکان همدردیم برادر...دلم برایت تنگ شده بود...لطفا قبل از اینکه خودکشی بکنی ایمیلت رو بده با تلفنت...تا بهت بگم چطوری خودت رو بکشی...خواهش میکنم... بقول شاعر:«
الو
مامان!
پسرت بهترین مریضی دنیا را گرفته
مامان
قلب پسرت گر گرفته

آتش نشانی کمک!
اما آتش نشان ها
چند لحظه لطفا!
قلب گر گرفته ام را
با ملایمت خاموش کنید
خودم
برایتان
آب خواهم آورد.»
منتظرت هستم....

حسین دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:49 ب.ظ http://eshgh1.persianblog.com

ایمیلم اینه حالا زدم...

[ بدون نام ] دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:40 ب.ظ

حس میکنم دارم یه پله میرم بالاتر
هی پسر باتوام
مگه نگفتم نرو اون بالا
میفتی کار دستمون میدی ها...

داداشی دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:23 ب.ظ http://india.persianblog.com

ان شاء‌الله! :)

[ بدون نام ] دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:40 ب.ظ

ایمان یعنی تسلیم نشدن
یعنی جنگیدن وتسلیم نشدن
یادت باشه دیگه یادت نره!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:55 ب.ظ

خسته ام از دست دلهایی چنین
پیش پا افتاده تر از خار و خس

ارتفاع بالها : سطح هوا
فرصت پروازها : سقف قفس

خسته از دل، خسته از این دست دل
ای خوشا دلهای دور از دسترس!

(قیصر امین پور)

نونو چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:10 ق.ظ http://unityofmankind9.persianblog.com

مطالب جالبی بودن...ولی چرا باید دین در سنتهای ما تبلور پیدا کند؟منظورتون متوجه نشدم......راستی من اپ کردم،خوشحال میشم بیای...موفق باشی

مجموعه کردار و گفتار رسول الله تشکیل دهنده اون چیزیه که ما از اون به عنوان سنت یاد می کنیم که تطبیق صددر صد با دین اسلام داره
سنتی که یا به طور خاص هنر سنتی ای که محل تجلی دین نباشه مطمئنا سنت نیست
شاید در حیطه آداب و رسوم قرار بگیره ولی مطلقا نمیشه اسمش رو گذاشت سنت

سارا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:46 ب.ظ http://dailynotes.blogsky.com

دلت رو که به خدا بسپاری خدا خودش رو به تو میسپاره و همچین کارات درست میشه که خودش میدونه.
یا حق

mokhless پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:46 ق.ظ http://delshoodh.persianblog.com

در روشنایی ها باید به دنبال خدا گشت ... جالبو تاثیر گذار بود

در اوج تنهایی پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:44 ب.ظ http://parinaz.persianblog.com

واقعا هم همین طوره ! این نوشته شما پاسخی است به عقیده کسانی که همیشه دم می زنند اسلام و دین مانع پیشرفت است ... حق یارتون ! در ضمن ممنون بابت لینک ! جبران می شه !

شاید هم حق با شما باشد!

[ بدون نام ] جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:15 ق.ظ

وقتی صحبت از انتظار میشه
جمعه یه بهانه است
یه بهانه برای اینکه بیشتر به یاد حضرت باشیم
یه شروع دوباره است
لیله الرغائب من هر شب جمعه است
ولی راست میگفت
اصلا متوجه نبودم ممکنه علائم ظهور هم گمراهم کنه
اینکه باید تسلیم بود؛راضی به خواست خدا
یه چیزی مافوق تمام چیزهایی که تا الان میدونستیم...

نرگس شقایق قاصدک جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:36 ق.ظ http://www.tashaghayeghhast.persianblog.com

درود همسایه ......... من که ننوشتم «« برو بمیر »» یک دوست عزیز محبت کرده با اسم و آدرس خودم برام این کامنت را گذاشته ......... عجب دنیایی شده هااااااا ....... به خونم تشنه ست ......... من کی دم از ادبیاتی بودن زدم ؟ ....... من که ادعایی ندارم ......... اما خوب ......... مظلوم گیر آوردن ............. مرسی از کامنت ........ در پناه مهر

نرگس و روزنه هاش جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:07 ق.ظ

پس رفتی تو اتاق گاز که هی میگی آماده ای برای مردن نه؟!!!!

زهره شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:05 ق.ظ http://zohre.blogsky.com

نمی تونم چیزی بنویسم چون خیلی زیاد تو ذهنم چیزه.
موفق باشی
یا حق

[ بدون نام ] شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:26 ب.ظ

در تاریخ ثبت میکنیم
الان حالا که چی مثلا چهل دو چهل دوهه!

[ بدون نام ] یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:05 ب.ظ

خسته ام امروز فراتر از حدود!
راست است که چوب خدا صدا ندارد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد