یاحق

 

نه به عرف پایبندم نه به شرعی که شما تعریفش می کنید تن در می دهم. قدیمترها یک چیز داشتم به نام وجدان که خدا را شکر آن هم ارزانی شما شد.شمایی که ادعای منطق وعقلانیتتان گوش زمین و زمان را کر کرده است. مطمئن باشید من ذره ای به احساساتم شک نمی کنم.می خواهید به زمین و زمان مشکوک باشید.آنقدر ترسو هستید که حتی جرات دفاع کردن از منطقی که خود را پشت آن پنهان کرده اید،ندارید.من از شما متنفرم.وگریه ام می آید.

 

دلم برای سالی که گذشت تنگ می شود.این را ایمان دارم.سال نو مبارک.
به قول و غزل مادربزرگ. سالی خوب و خوش. زیر سایه ی امیرالمومنین.دلم برایت تنگ می شود مادربزرگ.روز اول عید روضه داریم.به حساب برآورده شدن کدام حاجت نذر روضه ی دهم هر ماه کرده بودی. نمی دانم. ریزتر که بودم خودم همسایه ها را خبر می کردم.یادت هست.دلم برایت تنگ می شود مادربزرگ...