شروع می کنم نقطه سر خط
سوال اول
از کجا
قالبهای بی چهارچوب
نو به نو شدن
اضطرار بین ماندن و رفتن
اعتماد به نفس
سطح توقع
یقین
ایمان
قطعیت
تاریخ
سوال دوم
ببینم پسر تو اصلن میدونی دنبال چی میگردی، پاپی ِ چی شدی
تبیین هدف
زیر سوال بردن تمام بود و نبودها
تن دادن به محدودیت
قائل به مراتب بودن
به راه بادیه رفتن
نشستن باطل
علی السویه بودن
آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که برهیچ کسش حاجت تفسیر نبود
چه وبلاگ تر تمیز و جمع و جوری... من هم که اولین بازدیدکننده ی رسمی اینجاام!
حالم داره به هم میخوره.اینجا اگه کسی بخوادم راست بگه نمیتونه.دیگه خسته شدم.خسته. . .error:division by zero
اینم یه جورشه دیگه. . .هه هه هه !!
امروز بیشتر از هر روز دیگری پابستگی ها جلوه نمایی کردند تقریبن همه به اعلی درجه از من رنجیدند و من حالم از خودم هم به هم خورد از صبح تا حالایم را که مجسم میکنم یاد پرنده ی خونین و مالینی می افتم که از بس دیوانه وار خود را به در و دیوار قفس کوفته دیگر رمقی برای هیچ کاری ندارد در بهترین حالت ممکن می توانم خودم را دار بزنم و به حماقت خودم بلند بلند بخندم. . .۲۳/تیر
من حالم خیلی خوب است و دوست ندارم کسی از دستم برنجد نیمچه شیطنتی که در تک تک نوشته هایم پاپی می شود در نظر برخی متناقض می نماید من شخصن به هیچ دوگانگی اعتقاد ندارم و آرامش گاهگاهم نتیجه تتمه ی وحدت وجودی است که جدا از این شاخه به آن شاخه پریدن هایم برایم باقی مانده است و اصولن برای هیچ احدالناسی کامنت نمی گذارم مگر اینکه احساس کنم به وضوح مرا و نوشته ام را می فهمد اینها را هم نوشتم تا بگویم بی هیچ سوتفاهمی منظور این بود که پوست من کلفت تر از این حرفهاست. . .ok?
چه یاسی موج می کوبد به افعال حمله ها !