دیشب دیشب آسمان زیبا بود هوا خوب اما نه انقدر که بشود یا بگذارند که از درخت توت بالا بروم و برایتان توت بتکانم مشق هایم را که نوشتم این بار خواندن و نوشتن یادتان می دهم با مداد گُلی از الف شروع نمیکنم الفبای روی ایوان مادربزرگ باحرف دال شروع می شود نردبان را خودم می آروم این بار اگر از خواب بیدار شدند... مگر از خواب بیدار شوند آنوقت قیافه ی آدم بزرگها را به خودم می گیرم لازم باشد التماس می کنم اشک می ریزم تا کلید باغ را بدهند برایتان توت می آورم بانو مشق هایم را که نوشتم...
من چه سبزم امروز
من چه سبزم امروز
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است
و چه اندازه تنم هشیار است
...
ظهر تابستان است.
تنت هوشیار باد ...