یاحق


یه هفته ای میشه که از سفر برگشتمو مشغول درس و بحث ترم جدید شدم.
دلم راضی نمیشد چیزی بنویسم تا اینکه همین دل...
گفته بودن مثل یه رویا میمونه

مثل یه چشم به هم زدن اما،خودمو میگم!

یادم رفته بود که قدیمی ترها اینم به ما یاد دادن که:"شنیدن کی بود مانند دیدن"
خلاصه که به قول اون رفیقمون یه رویا بود و خوشکی که همه ما توی این رویا فرو بریم.
اونجا که بودیم خیلی دوست وآشنا پیدا کردیم،ازاون بچه مشتیا.

رفقایی که نباید هیچ وقت از دستشون بدیم و فکرم نمیکنم

کسی که دست ماهارو تو دست هم گذاشت

رخصت بده بالاو پست روزگار ماهارو از هم جدا کنه.

جواب اون رفیقمونم نباشه ما هم قبل از اینکه بریم

خیلی هارت و پورت میکردیم تا اینکه خدا قسمتمون کردو ما هم عازم شدیم.

انشاالله قسمت همه بشه.یاعلی


    


 توشبهای غریبی مهتاب من حسینه

 همه عالم بدونند ارباب من حسینه

 دلم میخواد آقاجون کربلاتو ببینم

 بیام مثل گداها کنج حرم بشینم

 دلم میخواد فدای باغ پژمرده باشم

 رقیه و اسیری؟مگه من مرده باشم

 دل عاشق غمی جز غم دلبر نداره

 سر از تنم بگیرین که آقام سر نداره

 

 

 

 

یاحق

 

دیدی از یکی ـ از رفتارش از کردارش خوشت میاد ـ

چه جوری دوست داری براش غلومی کنی؟

چه جوری عاشقش میشی؟

حالا اینو داشته باش تا بشت بگم...

ارباب من!

   به دیدن شش گوشه شکسته پر می آیم

                اگر سرم را خواهی بدون سر می آیم

        

 

انشاالله قسمت همه بشه.    

چه اونایی که پروازو فراموش کردن و چه اونایی که هنوز پرپروازشون ذکر یاحسینه.

جونم واست بگه اگه خدا بخواد تو این چندروزه ما هم عازمیم...

اما حیف!

حیف که این روزهااربعین بی تو بودن منه.

مامان جون!خیلی دوست داشتی پسرت بره کربلا،نه؟

تو که بدون من رفتی،  

منم میخوان بدون تو ببرن.

ای خدا! کرمتو شکر

مثل برق و باد گذشتو،از این به بعدش هم میگذره.

 

  گفتم که فراق را نبینم ، دیدم

         آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
   یاعلی