یاحق
درختان هم برای زندگی آغوش سرما را پذیرفتند
زمین را برگهای زرد نومیدی
نفسها را ضمیر ناخودآگاه تکبر
ومن را باز هم حس غریبی سخت می سوزاند از گرمای دلسردی
ولی ای کاش سرمای زمستان بود آغوش تمام خستگی های به ظاهر سخت
برایم قارقار هر کلاغی بود همساز نفیر باد
وتنهایی که شاید بود آغاز عبوری سبز تا انتهای بی سرانجامی
درختان هر کدام از عشق می گویند
زمین در پشت آرامش سکوتی پرصدا دارد
نگاهش چشم میدوزد در نگاه من و ناگه
زیر لب فریاد می دارد...
زمستون همتون مبارک! یاعلی
سلام....زمستون شما هم مبارک....گرچند ننه سرما امسال کولاک نکرده....یا علی
salam
omidvaram movafagh bashi
nazareto ham dar mored tabdoole link be man begoo
shad bashid
سلام و ممنون که من سر زدید باز هم منتظرتان خواهم بود!
ایول بابا خیلی بامعرفتی
بازم سر بزن
سلام ذوقال جون...خوبی؟؟ دلم نمی خواد یه جوری بگم شعر قشنگ بود که فکر کنی همینجوری سرسری یه چیزی گفتم..من زمستون رو خیلی دوست دارم..شعر زیبایی نوشتی...تبریک به این سلیقه...خوش باشی!
سلام دوست عزیز.
ممنون بابت قدمت به سرزمینم.
ولی من منظورت رو متوجه نشدم.
شاد باشی و پاینده .
باز هم به سرزمینم بیا
یاحق
به نظر شما دیدن کسی که به خدا توکل میکنه وامیدشو از دست نمیده زیبانیست.یاعلی
سلام
شعر فوق العاده زیبایی بود . خوشحالم که با وبت آشنا شدم . بازم پیش من بیا .
شاد و پیروز باشی .
ای کاش دلمون زمستونی نشه ای ول باز هم ای ول
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد