وقتی این مزخرفات رو مینوشتم حواسم نبود
خودمم قبول دارم که چرت و پرت نوشتم
اصلا منو چه به این حرفا
من باید برم بمیرم!
این دنیا به درد من نمیخوره ...
اما من!
خودمو میگما
شنیدین میگن توقع بی جا مانع کسب است!
حالا شده حکایت ما
حضرت حافظ زیبا گفته
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
آره عزیز دل برادر
گاهی با اشک، گاهی بی اشک
من حق دارم تا آخر عمر گریه کنم!
"خدایا نمی دانم هدفم اززندگی چیست؟عالم و مافیها مرا راضی نمیکند مردم را می بینم که به هرسو می دوند،کار می کنند،زحمت می کشند تا به نقطه ای برسند که به آن چشم دوخته اند.
ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن می روند بیزارم
اگر چه بیش از دیگران می دوم و کار می کنم
اگر چه استراحت شب و نشاط روز رافدای فعالیت و کار کرده و می کنم
ولی نتیجه آن مرا خشنود نمی کند فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش می گذارم و در کشمکش حیات شرکت می کنم و در این راه،انتظار هیچ نتیجهای ندارم!"
اوایل بهار 1960
خدا بود و دیگر هیچ نبود
دکتر مصطفی چمران
"انتخابت چیه؟ شمشیر بودن یا یک فولاد بی خاصیت بودن؟"
نمیدونم من الان کجای این نوشته هام
ولی خوب میدونم که باید باشم
ومیدونم که تو این شلم شوربا این تنهاخداست که خودش باید به داد من برسه
از تو حرکت
از خدا برکت
um bazi vaght ha
na to hal o hesi baraye bodan o zendegi kardan dari
na chizi in hal o behet mide ke ba zendegi khosh bashi hadaf dashte bashi o az roozmaregi darbiay
tanha chizi ke man midonam ine ke zaman dorostesh mikone
behtare faghat az jat tekon nakhori o hichkari nakon............khial
و خدا هم معمولا می ذاره که خودمون به داد خودمون برسیم!
مولانا می گه که راه رو فقط بخاطر پیمودنش برید و نه نتیجه ی اون.
برای تویی که راهتو پیدا کردی آرزوی توفیق دارم.
فعلا یا حق
راستی یادم رفت یه چیزی رو هم بگم.
بعضی وقتها جاهطلبی زیادی و آرمانگرایی بیش از حد آدم رو براق میکنه که شمشیر بودن رو به جای فولاد بیخاصیت بودن انتخاب کنه.
اما خوبه گاهی هم واقعبین باشیم و ظرفیت خودمون رو حقیقی ببینیم و از خدا بخواییم که همون فولاده بشیم تا شمشیر.
واقعا بعضی اوقات ترجیح من همینه.
سلام!
اولین نظر تو وبلاگم مال شماست!
منظورم اولین نظر به اولین پست تو این وبلاگم!
از شما انتظار نداشتم.....راستش نفهمیدم منظورتون از تفرقه چی بود....در ضمن یادتون باشه در مورد نوشتتون...گاهی کلیدها به همون راحتی که در رو باز میکنند اونو قفل میکنند.....یا علی
یاحق
از شما انتظار نداشتم همشهری...
من هنوز شیوه منطقی ارتباط تو این دنیای مجازی رو یاد نگرفتم یا شاید نخواستم که یاد بگیرم.
راستیتش نوشتتون به دلم ننشست...فقط همین...
سلام . ارادتمند . ای به خاک آرمیده افلاکی .. !! به روز شد . منتظرتون هستیم . با آرزوی توفیق دیدارتون . یا علی مدد . . .
سلام ممنون که سرزدی
من نمیدونم چرا اصلا حسودی. ببینم مگه حسودی؟؟؟؟؟
این سوالا باعث میشه یه جنبشی در من بوجود بیاره برای همون شمشیر شدن .نا امید نشو اینا نشون میده تو مسیر خوبی هستی.منتظر آپدیتم...موفق باشی.
اون پاراگراف آخرت خیلی بهم چسبید ...!
دلا یاران سه قسمند ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به جانش جان بده تا می توانی
به ما هم سر بزن خوشحال میشم
یاحق اصلا لزومی نداره مصطفی چمران و دیگر فرزندان خمینی رو جایگزین گنبد های فیروزه ای بکنیم.از این حرفها بویی جز تفرقه به مشام نمی رسه...گنبد فیروزه ای چمران...
این پیام شماست...قضاوت با خودتونه...من که انتظار ندارم نوشتم به دلتون بشینه...فقط انتظار دارم که بی پایه حرف نزنید....یا علی
سلام . ببخشید که این پست رو واسه همه یه جور میذم ...... اسن یادداشت واسه همه کسایه که بلاگشونو دوست داشتمو میخوندم ..................... دوباره اپدیت بعد کلی وقت . مرسی . خدافظ
سلام . سعی کن وقتی می خوای بنویسی قرصاتو بخوری(شوخی کردم ) جالب بود موفق باشی .یا حق
همهی ما هر کدوم یه جائی از این نوشتهها هستیم. منتهاش برا یکی مهمه و حواسش هم جمع هست برا خیلی از یکیها مهم نیست. ترجیح میدن نبینن و ندونن. فاصله یه حرف سادهست بین دیدن و ندیدن... بگو صرفه با کدومه؟ شنیدن یا نشنیدن
بنده نوازی فرمودین .همیشه منتظرتون هستم . یا حق