دو و نیم بعد از نیمه شب بود که با صدای این گوشکوب بیدار شدم یادم رفته بود خاموشش کنم پدرمو در اوردی لعنتی دیشب معرکه ای برپا بود عوضی می گفت شب اول شعبانه صداش می لرزید خب سنش قد نمیده بتونه شعبون و رجبو از هم تمیز بده بهش گفتم برو بگی بخواب بهش گفتم شب به خیر کوچولوی زشت گوشی رو که قطع کردم تا صبح دیگه خوابم نبرد بهش گفته بودم که انگاری خنگ شدم گفته بودم که به گمونم این خنگی برای رهایی از این نکبت لازمه بعدش براش اس ام اس زدم که بهت دروغ گفتم برو بگی بخواب بهش گفتم می بینی چقدر احمق شدم و تا دم سحر به حال خودم زار زدم یاد پارسال این موقع داره دیوونم می کنه گفته بودم موقع سحری بیدارم کن زنگشو که زد گوشی رو خاموش کردمو خوابیدم. مرده شور ببرتت دیشب خواب بوقلمون و شتر مرغ وحشی دیدم به گمونم آسمونم با من زار میزد. . . 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
bacchus دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ق.ظ http://pink-pride.persianblog.com

.....

مریم پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

خواب بوقلمون و شتر مرغ وحشی دیدن یعنی کابوس؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد