اینجا نشسته ام دقایق از پی هم می دوند غربت لحظه ها قربانی اشک پشت این همه که نشستی گفتم خدا امشب برای آدمهاخوبی بدی پرسیدم چرا یکی حسین می شود یکی یزید ؟ اینقدر سخت اینقدر راحت باران بارید خوب ماندن بد شدن تا چقدر حواسمان جمع باشد تا چقدر شاکر باشیم تا چقدر؟
سلام
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
این چه شمعی ست که جانها همه پروانه ی اوست
تا چقدر حواسمان جمع باشد؟ این جمله ات آدم رو می سوزنه
عرض تسلیت دارم و التماس دعا