هنوز مانده تا مرز سکوت

دست چپ

پل تنهایی

حسرت یک لحظه تورا بوییدن..

روزها

پر از شهوت ِ رفتن

روزهای چهل و دو سفره

بابلیط های یک روزه

دربه­در

دزد نگاه تو شدن

کشتن ِ چراغ خانه

شب ها

خاموشی

بیداری

پرده ها را برگیر

ماه لبخند زنان

شب پر از آرامش

خواب ِ ما را بهانه­ی تاریکی خود کرده است

من نیازم تو !!

نمازم پر است از خواستن و دعای دیگران

و گهگداری خواندن قرآن

احیانن تمرینی از بناها یا پی

جای خواندن کنکور خالی

صبح شد باز عباس

بلند شو برو سر کلاس

عباس به دنبال تعادل

عباس دنبال آرامش

تناقض ها را یکی یکی می کشت

کیوکیو بنگ بنگ

کیو کیو بنگ بنگ

آفرین به عباس خوب جنگ

آفرین به عباس خوب جنگ

من کی­ام؟ من کی­ام؟ من کی­ام؟ من کی­ام؟ من کی­ام؟ من کی­ام؟ ...



ساعت 3:15 صبح/.

رجال لا تلهیهم ... نور37 الی ..